مقایسه داشتهها و نداشتهها در زندگی
تاریخ پخش: 09/09/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در خدمت برادران و خواهرانی از بهزیستی هستیم به مناسبت روز جهانی معلولین، در این چند ده سالی که صحبت کردیم دو سه بار دیگر هم این بحث شده است. هر چند سالی یکبار در این مورد صحبت شده است. امروز ما هم میخواهیم صحبت کنیم. اصولاً من بحث را یک مقدار توسعه میدهم ولو مخاطب شما هستید ولی به درد همه افراد میخورد. ممکن است کسی معلول نباشد اما اشکالی در ذهنش باشد که مثلاً چرا من زشت هستم؟ معلول نیستم، سالم هستم اما چرا مثل فلانی خوشگل نیستم که زود برایم خواستگار بیاید. چرا من شاگرد اول نشدم؟ چرا مثل فلانی نشدم؟ این کار به معلولین هم ندارد. باقی هم که معلول نیستند از این حرفها میزنند. جواب من این جمله است که یک نیم دایره را فرض کنید [پای تخته میروند...]
1- داشتهها مهم نیست، هدفها مهم است
یکی آن بالاست، رهبر و رئیس جمهور و وکیل و وزیر و سفیر است. تاجر است، آدم کاسب است، یکی استاد دانشگاه است، یک دانشجو معمولی است. یکی امکانات دارد آن بالاست، یکی وسط است و یکی هم پایین است. مهم نیست چه کسی کجا قرار گرفته است. مهم این است که حرکتش درست باشد. در هر شرایطی که هست صاف حرکت کند. صاف اینجا بیاید و از اینجا هم صاف اینجا برود. یعنی هدف را گم نکند. این یک هدف است و این هم یک هدف است. «کتاب الله و عترتی» این پایین است، اگر باز صاف حرکت کند، این زاویه قائمه است. اینجا باشد باز اگر صاف حرکت کند، از هرجای نیم دایره اگر هدف را گم نکند، حرکت را کج نکند زاویه قائمه است. این یک جواب کلی است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
وظایف ما در برابر پیامبران و امامان علیهم السلام
تاریخ پخش: 25/08/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
رحلت پیغمبر اسلام و شهادت امام حسن مجتبی(ع) را تسلیت عرض میکنم. شهادت امام رضا را هم تسلیت عرض میکنم. بد نیست هرکدام یک سلامی به این عزیزان بدهیم. اول به پیغمبر «السلام علیک یا محمد بن عبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته» امام حسن «السلام علیک یا حسن بن علی المجتبی و رحمة الله و برکاته» امام رضا «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا و رحمة الله و برکاته»
انسان وقتی در جادههای خاکی و دست انداز افتاد، همینطور ماشین و خودش اذیت شد، همینطور که به جاده آسفالت میرسد، میفهمد آسفالت عجب نعمتی است. ما وقتی قدر پیغمبر و اهلبیت را داریم که بدانیم چه بوده و چه شده است. هرجای دین را مقایسه کنیم از مسلمانها نمیگویم، از اسلام میگویم. بین اسلام و مسلمان فرق است. ممکن است مسلمانها هرکس یک نقطه ضعفی داشته باشد. یکی دروغ میگوید، راحت. یکی غیبت میکند راحت. یکی فحش میدهد، حرام خواری میکند، ربا میگیرد، کم فروشی میکند. بداخلاق است، همسرداری و بچهداریاش بد است. بی ادب است. هر مسلمانی ممکن است ... من از اسلام میگویم، نه از مسلمانها. شما هرجای اسلام را با هر مکتبی مقایسه کنید آنوقت قدر اسلام معلوم است که پیغمبر چه خدمتی به ما کرد. همین الآن شما بین اذان که پیغمبر برای ما آورد با صدای ناقوس مقایسه کنید. صدای ناقوس را ممکن است شنیده باشید. اگر هم نشنیدهاید صدای زنگهایی است که در بعضی میدانها و فلکهها ساعتهای بزرگی را کار میگذارند، صدای دلنگ دلنگ این صدای ناقوس است. مثلاً این صدای ناقوس چه پیامی دارد جز دلنگ دلنگ؟ هیچ پیامی ندارد. اما اذان ما چه میگوید؟ اذان ما از الله شروع میشود. الله اکبر! اول میگوییم: الله، آخر اذان هم «لا اله الا الله» میگوییم. یعنی اول و آخر الله است و بین دو تا الله با کلمات موزون یک دوره عقاید، «لا اله الا الله»، «اشهد ان محمداً رسول الله» (صلوات حضار)
1- شرایط رهبر جامعه در قرآن کریم
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مسابقه
در مسابقه سامسونگ و زومیت شرکت کنید و برنده ۳ دستگاه گلکسی نوت ۸ شوید!
شانس خود را برای برنده شدن یکی از ۳ دستگاه گلکسی نوت ۸ آزمایش کنید.
در این مسابقه هر روز یک سؤال از شما پرسیده میشود و حتی اگر به پرسشها پاسخ صحیح ندهید هم در قرعهکشی شرکت داده خواهید شد. اما هر چه امتیاز بیشتری داشته باشید شانس شما برای برنده شدن در مسابقه و کسب یکی از سه دستگاه گلکسی نوت ۸ بیشتر میشود. در ادامه شرایط و قوانین مسابقه را مشاهده کنید:
در این مسابقه به مدت یک ماه، هر روز یک پرسش مطرح میشود
با پاسخ به یک سؤال حتی اگر پاسخ اشتباه باشد در قرعهکشی شرکت داده میشوید
به ازاء پاسخ به هر پرسش ۵ امتیاز و به ازاء پاسخ صحیح، ۱۰ امتیاز به دست میآورید
هر چه امتیاز بیشتری به دست آورید به همان نسبت شانس شما برای برنده شدن در قرعهکشی افزایش مییابد
هر شب ساعت ۰۰:۰۱ بامداد سؤال جدید مطرح میشود و امتیاز روز قبل به حساب کاربری شما اضافه میشود
اگر هر روز در مسابقه شرکت کنید، به ازاء شرکت ۵ روز پشت سر هم ۲۰ امتیاز و به ازاء ۲۰ پاسخ پشت سر هم ۱۰۰ امتیاز کسب میکنید این امتیاز فارغ از پاسخ درست یا اشتباه داده میشود
اگر جواب سؤال را نمیدانید، کافی است روی دکمه از بیکسبی کمک بگیر کلیک کنید تا با مطالعهی یک متن کوتاه دربارهی Galaxy Note 8 و البته کسر یک امتیاز از حسابتان، یک گزینه از چهار گزینهی پرسش حذف شود
این مسابقه برای تمام کاربران مجانی است و هیچ مبلغی بابت شرکت در این مسابقه در هیچ مرحلهای دریافت نمیشود
در پایان مسابقه، قرعهکشی با در نظر گرفتن امتیاز کاربران انجام میشود و ۳ نفر برندهی این مسابقات انتخاب و اعلام میشوند
پس از اتمام کمپین پاسخ صحیح تمام پرسشها اطلاعرسانی میشود.
لینک ثبت نام برای مسابقه
https://www.zoomit.ir/galaxy-note-8-campaign/?code=42D97A8F
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مسابقه سامسونگ و زومیت، برنده ۳ دستگاه گلکسی نوت ۸، ۳ دستگاه گلکسی نوت ۸، گلکسی نوت ۸، گلکسی، زومیت، سامسونگ، Galaxy Note 8، Galaxy، Note 8
خط شکنی جابر در اولین اربعین
تاریخ پخش: 18/08/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث غروب اربعین پخش میشود. کلمهی اربعین سالهای قبل هم گفتم. سه عدد هست که راز درونش است. رازش را من بلد نیستم. یکی عدد هفت است. ایام هفته هفت روز است. مکه هفت بار باید طواف کرد. سنگ زدن به شیطان هفت بار است. سعی صفا و مروه هفت بار است. سوره حمد که همه باید هر روز بخوانیم هفت آیه دارد. این هفت چیست؟ نمیدانم.
1- رمز اعداد هفت، هفتاد و چهل
2- عدد اربعین و چهل را هم نمیدانم چیست. چون میگویند: از هر طرف چهل تا خانه همسایه است. به چهل مؤمن اگر دعا کنی دعای خودت هم مستجاب میشود. اگر چهل روز بر تو گذشت و نتوانستی گوشت بخوری، قرض کن و گوشت بخور و پولش را خدا میرساند. یعنی بیش از چهل روز نشود. هرکس چهل حدیث را حفظ کند چه مقامی دارد. خیلی، شاید خیلی خیلی است. منتهی من چون سالهای قبل گفتم دیگر ورقههایم را نیاوردم. عدد اربعین هم یک رازی درونش است نمیدانم چیست. در همین هفت، آسمانها هفت تا هست.
یکی هم مسألهی 70 است. 70 هم نفهمیدم چیست. چه رازی درونش هست، نمیدانم. ما چیزی بلد نیستیم. ولی این ماجرای اربعین قدرت نمایی خداست. حمایت از امام حسین بعد از هزار و چهارصد سال. این چیست؟ شما حاضر هستید پول بدهید برای جد شانزدهمت یک جلسه بگیری؟ پدرت و پدربزرگت را میشناسی. اما پنج نسل جلو، بگوییم: نسل شانزدهم شما، نسل سی و دوم شما، نسل نهم شما کیست؟ شما حاضر هستی پول بدهی؟ نه. من پول بدهم برای نسل نهمم؟ شما برای پدربزرگت دیگر پول خرج نمیکنی. چطور شد بعد از 1400 سال این رقمی مردم خرج میکنند؟ ایران و عراق و باقی کشورها. حمایت بعد از 1400 سال. فوق زمان!
2- امام حسین علیه السلام، فوق مکان و زمان و مذهب
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مقاوم سازی جامعه در برابر خطرات و تهدیدها
تاریخ پخش: 11/08/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در محضر مبارک عزیزانی هستیم که در پدافند غیرعامل تدبیر و تلاش میکنند. من آشناییام با این واژه عمیق نیست ولی اطلاعات مختصری که دارم بگویم. یکی از عزیزان میگفت: ما وقتی پشه میآید و با پیف پاف میکشیم، این عامل است. یکوقت با اسلحه نمیکشیم، خودمان که در پشه بند میرویم دیگر کاری از این نمیآید. این پشه بند غیر عامل است. گفتم: این مثل خوبی است و همه میفهمند. اگر با پیف پاف کشتی عامل است.
1- ساخت بناهای مقاوم در برابر زلزله و سیل
ساختمان سر هم بندی با ساختمان مقاوم، قرآن تعریف ذوالقرنین را که میکند، میگوید: ذوالقرنین سد ساخت. اما بگویم: چه سدی ساخت؟ مقاوم بود. موشک هم جلویش نبود. «أَنْ یَظْهَرُوهُ» یعنی اینقدر این بلند بود که نمیشد بالایش رفت. 2- «نَقْبا» (کهف/97) عربیهایی که میخوانم قرآن است. «نقبا» یعنی نمیشود با هیچ متهای سوراخش کرد. سد ساخت هم بسیار بلند هم قابل مته، دلر نبود.
حدیث داریم کسانی که خانه میسازند سر هم بندی بسازند، اینها اگر خانه روی سرشان خراب شود اجری ندارند. یکبار پیغمبر ما یک مرده را دفن کرده بودند. حضرت خشتها را به هم میچسباند مثل سقفهای ضربی، بینش را گل میمالید. گفتند: یا رسول الله! این مرده است. خاک رویش بریز برود! فرمود: خدا دوست دارد هرکس هر کاری میکند مقاوم سازی کند. یعنی در دفن مرده هم نباید سر هم بندی کرد. باید محکم کرد. امام صادق قلمش پشت گوشش بود. ما کاشان که بودیم نجارها قلمشان را اینجا میگذاشتند. قلمش پشت گوشش بود. حتی من در دانشگاه به دانشجوها گفتم: یک قلم و کاغذ زیر متکای شما باشد. ممکن است قبل از خواب یک چیزی یاد شما بیاید، بگویی: عجب! صبح مینویسم. اما صبح یادت برود. زیر متکای شما قلم باشد. پیغمبر ما که از دنیا رفت، دیدند زیر متکایش مسواک است. مسأله مهمی است که انسان هرکاری میکند خوب انجام بدهد. سر هم بندی نکند. الآن در کشور ما میگویند: این خانهها را میگویی بساز و بفروش است. بساز و بفروش است یعنی چه؟ یعنی خیلی مقاوم نیست.
تاریخ پخش: 04/08/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
نهجالبلاغه برای حضرت امیر سه قسمت است، قسمت اولش، بیشتر اصول عقاید است. در مورد توحید و نبوت و معاد و اینها. وسطش 77 نامه است که امیرالمؤمنین به استاندارها گفته: این رقمی حکومت کنید. بیشتر رنگ سیاسی دارد. آخرش کلمات قصار است. موعظه و نصیحت است. عقاید، سیاست، نصیحت! در نامهها یک نامهای هست در مورد اینکه چه کسی را تشویق کنیم، چه کسی را توبیخ کنیم؟ چطور تشویق کنیم، چطور توبیخ کنیم، یکوقتی من یک بحثی داشتم ولی این نامه اخیراً متوجه شدم و آن نامهای است که به کمیل میگوید. کمیل خیلی شخصیت مهمی است. همان که در دعای کمیل میخوانیم. ولی در حکومت رودروایسی نیست. امام فرمود: جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کمتر، نه یک کلمه بیشتر! آدم گاهی حس میکند جمهوری اسلامی را میخواهند بکشانند به سمتی که بشود جمهوری رودروایسی اسلامی! حضرت امیر بی رودروایسی! حالا کمیل را بگویم چه کسی بود که دعایش را میخوانیم.
1- جایگاه بالای کمیل در میان یاران امام علی علیهالسلام
اول ایشان یک فرماندار منطقه و استانداری بوده است. یک روز حضرت امیر به کاتب خودش ابی رافع میگوید: ده نفر از افرادی که مورد وثوق هستند اینجا بیاور یک حرف خصوصی دارم بزنم. ابی رافع میگوید: ده نفر را اسم ببر. حضرت امیر فرمود: فلانی، فلانی از جمله کمیل! یعنی حضرت امیر در همه مردم ده نفر یار درجه یک داشت یکی کمیل بود. از اصحاب امیرالمؤمنین بود. از اصحاب امام حسن مجتبی هم بود. یعنی از سابقین و مقربین دو تا امام معصوم بود. جالب است که اکثر دانشمندان اهل سنت از کمیل به نیکی یاد کردند. مثلاً ابن سعد که برای 1200 سال پیش است، میگوید: کمیل مردی شریف و در خاندان و قبیله خود فرمانروا بود. ابن سعد هم... یعنی سنیها هم ایشان را مردی فرهیخته میدانند. میخواهیم ببینیم کمیل را با این عزت حضرت امیر توبیخ میکند
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنیدشناخت ظرفیت گسترده انسان
تاریخ پخش: 27/07/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در خدمت عزیزان هستیم. اساتید و دانشجویان دانشگاه شاهد در جوار مرقد مطهر حضرت امام، برای شادی روح امام و شهدا هم یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
این بحث برای معلمین، اساتید، طلاب فکر میکنم بحث خوبی باشد. دیروز به ذهنم آمد و چند ساعتی مطالعه کردم و خدا یک چیزهایی به ذهن من انداخت. بحث ظرفیت است. چون ما بیشتر میگوییم: علمش زیاد شود. قرآن نمیگوید: علمت زیاد شود. میگوید: خودت زیاد شوی. «رَبِّ زِدْنِی عِلْماً» (طه/114) نمیگوید: «ربّ زد علمی». «ربّ زد علمی» یعنی لیسانس هستم، فوق لیسانس شوم. فوق لیسانس هستم، دکتر شوم. دکتر هستم، آیت الله شوم. این «زد علمی» است. «زدنی» خودم بزرگ شوم. الآن ما مشکل ظرفیت داریم. آدمهایی هستند ظرفیت دارند، جوان هم هستند ولی بی عرضه هستند. پس بحث ما بی عرضگی و با عرضگی است. جوهر دارد یا جوهر ندارد. بی جوهری، با جوهری، موضوع بحث این است که ظرفیت و عرضه! این خیلی مهم است.
1- هستی در اختیار انسان
نحوه استفاده کردن، در سوره ابراهیم چند تا «سَخَّرَ» کنار هم چسبیده است. «سَخَّر» یعنی در اختیارت قرار دادم. «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْک» (ابراهیم/32)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ» (ابراهیم/33)، «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَ النَّهارَ» (ابراهیم/33)، «سَخَّرَ لَکُمُ الْأَنْهارَ» (ابراهیم/32) شش تا «سَخَّر» داریم که میگوید: ابر و باد و مه و خورشید دست تو است. می گوییم: پس گیر کجاست؟ میگوید: تو بی عرضه هستی. «إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ کَفَّارٌ» (ابراهیم/34) دو میلی متر گوگرد اگر مدیریت شود، تا خدا پیش میرود. این گوگرد را به کبریت میزنی روشن میشود، وصل به چراغ گاز میشود. چراغ گاز وصل به غذا میشود. غذا وصل به انسان میشود و انسان وصل به خدا میشود. یعنی گوگرد تا خدا پیش رفت. چون مدیریت شد. اما اگر مدیریت نباشد، یک بشکه گوگرد هم یک سیب زمینی را نمیپزد. این مسأله اینکه چگونه استفاده کنیم؟ مسأله مدیریت...
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
تاریخ پخش: 20/07/96
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
1- نقش مسابقات در توجه به نسل نو به برنامه
از برکات جمهوری اسلامی، برنامههای مفیدی بود که در سایهی جمهوری اسلامی پیاده شد، برنامههای بسیار زیاد، یکی از همین برنامهها هم همین درسهایی از قرآن بود که در آستانهی چهلمین سال، حتی یک شب جمعه از طرف ما تعطیل نشده است. ده سالی که از این قصه گذشت، بعضی از فرهنگیان عزیز، دبیری در منطقهای از تهران بود، فکر کرد که درسهای تلویزیون را به بچهها بگوید، من نمره میدهم. یعنی به جای یک کلاس، سؤالاتی از درسها قبلاً طرح میشد، سؤالها را به مدرسه میدادند، این چهار تا سؤال را جواب بدهید، جوابش را از حرفهای قرائتی دربیاورید. از یک کلاس به یک منطقه، از یک منطقه به همه تهران، از تهران به استانها، شهرستانها، به بعضی از روستاها، الآن چند میلیونی ما بیننده داریم. بیننده نسل نو، برکت کار این است که وقتی یک نفر گوش میدهد به پدرش میگوید: بابا جان شما هم گوش بدهید. برادرجان، تو هم گوش بده. یعنی یک نفر که مینشیند، بقیه را هم به نشستن وادار میکند. وقتی هم دل میدهد زود یاد میگیرد، مثل من نیست. من چند هزار ساعت در ماشین نشستم ولی چون دل ندادم هنوز رانندگی بلد نیستم. اگر سی ساعت دل میدادم راننده شده بودم. نگاه با عنایت!
گاهی یک کسی دستمال کاغذی برمیدارد ساعت را پاک کند. وقتی میگویی: ساعت چند است؟ دوباره نگاه میکند. با اینکه از آن موقع تا حالا نگاه می کرد، منتهی وقتی نگاهش میکرد، نگاه میکرد که شیشه را پاک کند. حالا که نگاه میکند میخواهد ببیند چه ساعتی است؟ نگاه دوم اثر دارد. انسان پای تلویزیون، پای هر حرفی مینشیند دل بدهد یک چیزی یاد بگیرد. گاهی از حرفهای خیلی عادی آدم چیز یاد میگیرد حالا چه برسد که حرفها برای قرآن و حدیث باشد. به هر حال این کار 26 سال است راه افتاده، از یک کلاس به کل کشور سرایت کرده است، هم افراد متدین به این حرکت کمک میکنند، هم آموزش و پرورش و صدا و سیما، بیش از همه آموزش و پرورش که مجری طرح است. ما از همه تشکر میکنیم، از شما هم که در مسابقات برنده شدید، از شهر به استان و از استان به تهران، از شما عزیزان برنده که در این جلسه با پدر و مادر آمدید تشکر میکنم. خداوند انشاءالله خیر دنیا و آخرت به تمام کسانی بدهد که در راه اسلام گامی برمیدارند از جمله شما. صلواتی بفرستید. (صلوات حضار)
حضرت زهرا(سلام الله علیها)، الگوی زنان عالم
تاریخ پخش: 12/12/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
چون بحث را ایام شهادت حضرت زهرا(س) میشنوید، یک سلام چند ثانیهای به حضرت زهرا داشته باشیم. من سلام میکنم شما هم پای تلویزیون سلام کنید. «السلام علیک یا فاطمه بنت رسول الله، السلام علیک و رحمه الله و برکاته»
1- عصمت حضرت زهرا، ضامن سیره و سخن آن حضرت
فاطمه زهرا دختر معصوم، همسر معصوم و مادر معصوم است. به عبارت دیگر دختر نبوت، همسر ولایت و مادر امامت است. اول شهید ولایت است. کسی که در راه دفاع از شوهرش شهید شد. زهرا الگوی ماست. اگر چهارده معصوم زهرا در بینشان نبود، زنها الگو نداشتند. میگفتند: چهارده معصوم همه مرد بودند، خبر از دل ما نداشتند، هی گفتند: بچه داری، خانهداری، شوهر داری. اگر یکی از اینها زن بود و خبر از دل ما داشت، اینقدر کار زنها را مشکل نمیکرد. زهرا خانهداریاش، بچهداریاش، شوهرداریاش، امام حسن میگوید: یک شب مادرم عبادت میکرد تا صبح به دیگران دعا میکرد. گفتم: فقط به دیگران دعا کردی. فرمود: «الْجار ثُمَّ الدَّار» از این استفاده میکنیم که یک خانم نباید خودش را ببیند. عروسی من نیامد، من هم عروسی او نمیروم. برای دخترم کادو نیاورد، من هم برای دخترش کادو نمیبرم. ول کن، معامله نکن! کاری دستت هست بکن. چشم به دیگران نداشته باش، چون این کار را کرد، پس من هم این کار را میکنم. معامله نکنید. با خدا معامله کنید. حتی یک کلمهی زشتی هم شنیدید، به حساب خدا بگذار و قورتش بده. آدمهایی که کینه دارند میگویند: حالا که این به من فحش داد و جسارت کرد و ما را تحقیر کرد، ما دیگر نگاهش نمیکنیم و محلش نمیگذاریم. این آدمها به چند آیهی قرآن عمل نکردند. 1- «خُذِ الْعَفْو» (اعراف/199) همدیگر را عفو کنید. میگوید: نمیخواهم عفو کنم. من از سرش نمیگذرم. من روز قیامت یقهاش را میگیرم. بابا ولش کن. «خُذِ الْعَفْو». قرآن میگوید: «مَرُّوا کِراماً» (فرقان/72) یک چیزی هم شنیدید، با کرامت بگذر، به روی خودت نیاور. به این آیه عمل نمیکنند. «وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً» (فرقان/63) یک آدم جاهل و نااهلی یک حرف چرتی زد. «قالُوا سَلاماً» با مسالمت بگذر. به دل نگیر. «وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلِینَ» (اعراف/199) اعراض کن. فکر نکن! نه! من خانمی مقاوم هستم. من مردی مقاوم هستم. نخیر مقاوم نیستی. چند تا آیه قرآن را زیر پا گذاشتی. «خُذِ الْعَفْو»، «مَرُّوا کِراماً»، «قالُوا سَلاماً» یک مقداری از بزرگان یاد بگیریم.
2- انفاق و بخشش در شب عروسی
فاطمه زهرا کار را در خانه با کنیزش تقسیم کرد. نگفت: من خانم هستم و تو کنیز هستی. فقیر در راه یک پیراهن کهنه خواست. فاطمه زهرا پیراهن عروسیاش را در راه درآورد و داد. فرمود: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّون» (آلعمران/92) آنچه دوست داری را بده. این لباس را دوست نداری به فقیر بدهی. این تنگ است، رنگش رفته، از مد افتاده، به فقیر بده! آنچه را دوست داری به فقرا بده. نه آنچه را میخواهی دور بیاندازی. حضرت زهرا معلم خانمها بود. مثل شما خانم معلمها، در کارهای رسمی حضرت زهرا تعلیم و تربیت و تفسیر قرآن بود. وقتی پیغمبر میخواست به کفار نفرین کند، به فاطمه گفت: تو بیا آمین بگو. یعنی نابودی کفار بند به دعای پیغمبر است و دعای پیغمبر بند به آمین زهراست. خیلی مهم است. نابودی کفر وصل به دعای پیغمبر و دعای پیغمبر وصل به آمین فاطمه زهراست. آیهی مباهله، این خیلی مقام است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
قیمت: 39000 تومان
درسهایی از قرآن با موضوع: حضرت زهرا(سلام الله علیها)، الگوی زنان عالم
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/12/12
تاریخ پایان:1395/12/18
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن دوازدهم اسفندماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
ویژگی های عینک هواداری استقلال
عدسی عینک استقلال دارای ارتفاع ۳۷ میلی متری است
عدسی عینک استقلال دارای عرض ۵۴ میلی متری است
عدسی دارای پوشش آنتی رفلکس می باشد
عدسی عینک تیم آبی پوش از جنس فتوکرومیک پلاستیکی می باشد
رنگ بندی عدسی عینک در ۳ رنگ آبی, نقره ای و دودی
میزان یو وی عینک استقلال UV
قیمت: 34000 تومان
درسهایی از قرآن با موضوع: مسئولیت انسان در برابر دیدهها و شنیدهها
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/11/28
تاریخ پایان:1395/12/04
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن بیست و هشتم بهمن ماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مسئولیت انسان در برابر دیدهها و شنیدهها
تاریخ پخش: 28/11/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در تفسیر و تحلیل یک آیه هست که همه ما به آن نیاز داریم. قرآن میفرماید: «وَ لا تَقْفُ» پیگیری نکن، «ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» (اسراء/36) بعد میفرماید: «إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا» یعنی چیزی را که علم نداری پیگیری نکن. در مقابل شایعات است. یک چیزی در فضای مجازی آمده، در اینترنت آمده، روزنامهها نوشتند، سایتها نوشتند. معنایش این نیست که راست میگویند. چون سایت مثل دیوار کوچه است. در دیوار کوچه هم میشود نوشت زنده باد، هم میشود نوشت مرده باد! اگر چیزی در سایت آمد معنایش این نیست که درست است، ممکن است دروغ بگوید.
1- تقلید کورکورانه، یا تقلید از عالم
مواردش مهم است. 1- تقلید کورکورانه، یک کسی کاری میکند ما هم از او تقلید میکنیم. به چیزی که علم نداریم همینطور کورکورانه عقبش میرویم. ما چهار رقم تقلید داریم، یک رقم درست است. سه تقلید غلط داریم. سه غلط را من میگویم و درستش را شما بگویید. تقلید عالم از عالم غلط است. تو که خودت میفهمی، این لباس تنگ است. میگوید: مد است. مد باشد. یک کسی دکان کفاشی رفت، یک کفش تنگی به او داد. به کفاش گفت: این پای مرا میزند. گفت: حرف نزن! من سی سال است کفاش هستم. گفت: من هم چهل سال است کفش میپوشم. تو سی سال هست کفاش هستی معنایش این نیست که کارهایت درست است. ممکن است آدمهایی با سابقهی زیاد دسته گل آب بدهند. تقلید عالم از عالم غلط است. 2- جاهل از جاهل غلط است. 3- عالم از جاهل غلط است. فقط تقلیدی که درست است، تقلید جاهل از عالم است. آن هم عالمی که با سوادترین و با تقوا ترین و اعلم باشد.
2- تقلید از عادات، خیلی از عادات غلط است. هر منطقهای ممکن است یک عاداتی داشته باشد. واعظهایی که منبر میروند، اگر خواسته باشند هدیهای به او بدهند شب آخر میدهند. پول در پاکت میگذارند، اگر به آخوند زود پول دادند معنایش این است که فردا شب دیگر نیایید. این اسرار آخوندی است. یعنی دیگر نیا. امشب شب آخر است! یک آقای بزرگواری منبر رفت، ظاهراً منبرش را هم نپسندیدند. همان شب اول پول را در پاکت گذاشتند یعنی خوش آمدی. این فردا شب هم آمد. صاحبخانه گفت: مثل اینکه ایشان عادت مرا نمیداند. پول را دادم یعنی دیگر خلاص! شب آخر است. گفت: ببخشید عادات ما این است که اگر به یک واعظ پول دادیم یعنی فردا شب نیا. گفت: عادات ما طور دیگر است. عادات ما اینطور است که اگر یک جایی یک شب رفتیم تا ده شب را برویم! این عادت دلیل بر این نیست که کار درست است. ممکن است کسی یک عادت غلط داشته باشد.
2- خطر خیالبافی و توهمات بیپایه
3- خیالات، «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ» چیزی که به آن علم نداری، یعنی خیال است. توهم است. میگفت: خانم من شش ماه است با من قهر است. میگوییم: چرا؟ میگوید: من خواب دیدم تو یک زن دیگر هم گرفتی! چون خواب دیده زندگی ما تلخ شده است. اینها همه در جامعه هست. چه افرادی که براساس خیال زندگیشان را به هم میزنند. روی حساب خیال دخترش را به این میدهد. فکر میکند این جوان مثلاً چون خوش تیپ است، خوش اخلاق هم هست. یا دختر چون دختر فلانی است اگر داماد این خانواده شود، چنین و چنان است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
ویژگی های عینک هواداری استقلال
عدسی عینک استقلال دارای ارتفاع ۳۷ میلی متری است
عدسی عینک استقلال دارای عرض ۵۴ میلی متری است
عدسی دارای پوشش آنتی رفلکس می باشد
عدسی عینک تیم آبی پوش از جنس فتوکرومیک پلاستیکی می باشد
رنگ بندی عدسی عینک در ۳ رنگ آبی, نقره ای و دودی
میزان یو وی عینک استقلال UV
قیمت: 34000 تومان
درسهایی از قرآن با موضوع: نگاهی به انقلاب در سایه قرآن
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/11/21
تاریخ پایان:1395/11/27
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن بیست و یکم بهمن ماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
نگاهی به انقلاب در سایه قرآن
تاریخ پخش: 21/11/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان بحث را در آستانهی 22 بهمن میشنوند. نسلی که پا به سن گذاشتند خیلیهایشان در جریان هستند. نسل نو حساب کند آیا انقلاب ما یک کودتا بود، 22 بهمن؟ حزبی بر حزبی، قبیلهای بر قبیلهای، شرقی بر غربی، غربی بر شرقی، یا یک حرکت قرآنی بود؟ من در این جلسه میخواهم قدم به قدم کارهای انقلاب را مصداق قرآنیاش را برای شما بگویم.
1- مبارزه با طاغوت، اولین وظیفه پیامبران
موضوع: انقلاب در سایهی قرآن، اصل حرکت، در قرآن یک آیه داریم میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/24) به موسی میگوید: سراغ فرعون برو! چیه؟ فرعون یک آدم متجاوزی است. ستمگر است. طغی، طغیان و تجاوز. خوب این آیه برای حضرت موسی که نیست. یعنی مرد خدا، اولیای خدا یکی از کارهایشان مبارزه با ستمگران است. آیات قرآن، ولو یک مورد خاصی میگوید، اما مراد عمومی است. مورد خاصی نیست. سؤال میکنم: پیغمبر یتیم بود یا نه؟ بله. هم پدرش را از دست داده بود و هم مادرش. اما خدا به همین پیغمبری که پدر و مادرش از دنیا رفتند، میفرماید: «إِمَّا یَبْلُغَنَ عِنْدَکَ الْکِبَر» (اسراء/23) یعنی پیغمبر اگر نزد تو به پیری رسیدند، «أَحَدُهُما» یکی از آنها «أَوْ کِلاهُما» یا هردو، پیغمبر اگر یکی از پدر و مادر، یا هردو نزد تو «کَبَر» یعنی پیری، پیغمبر اگر پدرت پیر شد، مادرت پیر شد، «فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ» مواظب پیرها باش. خدایا تو که میدانی پدر پیغمبر نیست. مادر پیغمبر نیست. میگوید: میدانم نیست، پس این «عِندَک» درست است میگوید: نزد تو، ولی غرض شخص پیغمبر نیست، یعنی نزد ما. نمیدانم متوجه شدید چه میگویم؟
پیغمبر ما پدر و مادرش حیات نداشتند، اما خدا به او میگوید: اگر نزد تو پدرت پیر شد، پیداست آنجا هم که خدا به پیغمبر میگوید: تو، غرض شخص پیغمبر نیست. برای هر انسانی است. وقتی میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ» برای یک نفر نیست. درست است خطاب به موسی است، اما مرد خدا باید جلوی ستمگر را بگیرد. بعضی میگویند: فلانی خیلی آدم خوبی است. بعد نگاهش میکنی با او حرف میزنی میبینی هیچ خاصیتی ندارد. انسان هرچه به خدا نزدیکتر است باید مبارزهاش با طاغوت پررنگتر باشد.
2- قیام و حرکت برای برپاداشتن دین خدا
قیام برای خدا باشد، «تَقُومُوا لِلَّه» (سبأ/46) این هم یک آیهی قرآن است. پس اصل حرکت «اذهب» برای خدا «تقوموا» قیام کنید. «لله» برای خدا قیام کنید. چون گاهی وقتها روی رقابت است. یک رئیس قبیلهای شتری کشت و آبگوشتی راه انداخت و قابلمه قابلمه در خانهها داد و یک قابلمه را هم در خانهی یک رئیس قبیلهی دیگر داد. آن رئیس قبیله گفت: من خودم رئیس قبیله هستم. تو برای من ظرف آبگوشت میآوری؟ لگد زد و آبگوشت را هوا کرد. به قبیلهاش گفت: به کوری چشم او که برای ما قابلمه فرستاده است، ما دو تا شتر میکشیم. اولی گفت: پس حالا که اینطور است، ما سه تا شتر میکشیم. او گفت: پس ما چهار تا میکشیم. روی چشم و هم چشمی صد تا شتر کشتند. حضرت علی فرمود: تمام گوشتها را در بیابان بریزید، شغالها بخورند. چون این آبگوشت برای خدا نیست. چشم و هم چشمی است. این میخواهد یک سفرهای بیاندازد، این میخواهد مهرش، عروسیاش، تالارش، او میخواهد... اینها چشم و هم چشمی است. حرکت ما «تَقُومُوا لله» برای خدا باشد. افرادی تحت شکنجه زمان شاه رفتند. خیلیها را کتک زدند. شکنجهگاهشان هنوز در تهران هست. صحنههایی که چطور شکنجه میکردند ولی قرآن میگوید: فرعون به کسانی که ایمان آورده بودند، ساحرهایی که ایمان به موسی آورده بودند، فرعون گفت: همه شما را شکنجه میکنم. چطور شکنجه میکنم؟
دست راست با پای چپ، دست چپ با پای راست، دو تا پا را قطع نمیکنم که سینه خیز بروید. دو تا دست را قطع نمیکنم که با پا راه بروید. ضربدری شما را میکشم. گفتند: «فَاقْضِ ما أَنْتَ قاضٍ» (طه/72) بگویید: ما را بکشند. ما دست از دینمان برنمیداریم. این هم برای شکنجهگرها. یک عده را زمان شاه زندان کردند. شعار اینها این بود. یوسف گفت: مرا زندان کنید ولی حاضر نیستم آلوده به گناهی شوم که زلیخا از من میخواهد. زلیخا میخواهد با من رابطهی بد داشته باشد، خدایا من زندان بروم بهتر از این است که گناه کنم. «رَبِ السِّجْن» (یوسف/33) ما در زندان باشیم راضی هستیم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
کاپشن مردانه CUBY
مخصوص هوای سرد پاییزی" شیک و خوش پوش" تهیه شده با بهترین پارچه پشمی" داخل خزدار بسیار گرم
موجود در سه رنگ مختلف" سایز بندی:فری سایز(M الی2XL)" دارای کلاه تو پشمی" سر آستین کش باف
قیمت: 65000 تومان
درسهایی از قرآن با موضوع: اخلاق آموزش در قرآن
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/11/07
تاریخ پایان:1395/11/13
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن هفتم بهمن ماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
درسهایی از قرآن با موضوع: بیماری حسادت و راههای درمان
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/10/23
تاریخ پایان:1395/10/29
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن بیست و سوم دی ماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
بیماری حسادت و راههای درمان
تاریخ پخش: 23/10/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثمان چند جلسه راجع به این بود که قرآن شفاست یعنی چه؟ یعنی هر کس مریض میشود، حمد و قل هو الله بخوانیم و حمد بخوانیم؟ این روایت که داریم شفاست، یعنی شفای از مرضهای باطنی است. یکی از مرضهای باطنی حسادت است. این حسد چیست و چطور این حسد را برطرف کنیم؟
1- مفاهیم واژههای غبطه، حسادت، بخل و ایثار
آدم یک نعمتی را که میبیند، چهار رقم برق او را میگیرد. یک چیزی را که میبیند، یک کسی خانهای دارد، ماشینی، درآمدی، شکلی، جهیزیهای، یک کسی تجارتش موفق است، در انتخابات رأی میآورد. انسان وقتی نعمت دیگران را دید، چهار رقم برق او را میگیرد. یعنی چهار حالت است. یا میگوید: خوب نعمت دارد، الحمدلله! خدایا تو که به او دادی، نوش جانش! به من هم بده! این حالت خوبی است. به آن غبطه میگویند. چون این مثبت فکر میکند. میگوید: او دارد، داشته باشد، من هم داشته باشم. مثبت است. او آره، من هم آره. برد برد به قول سیاسیون. حسود منفی است. میگوید: من ندارم، ان شاء الله او هم نداشته باشد. میگوید: من نه! او هم نه! این باخت باخت است. من که ندارم، هر کس هم که دارد نداشته باشد. این هم حسادت است. دو رقم دیگر دارد. از این دو رقم یک رقمش را من میگویم، یک رقمش را شما بگویید. گاهی میگوید: من داشته باشم، او نداشته باشد. چهارمی را هم شما بگویید. بعضیها میگویند: او داشته باشد، من نداشته باشم. اگر گفتم: من داشته باشم، او نداشته باشد، بخل است. میگوید: من دارم، مردم نداشته باشند. این بخل است. یک وقت میگویم: مردم داشته باشند، من نداشته باشم، این طوری نیست، این ایثار است. مثل مادری که پتو را از روی خودش برمیدارد و روی بچهاش میاندازد. میگوید من سرما بخورم طوری نیست، این سرما نخورد. ایثار میکند. فقط من میگویم شما بگویید خوب، بد! چهار جمله میگویم. داوریاش با شما. اگر منفی فکر کردم، گفتم: من که ندارم، او هم نداشته باشد، من نه، او هم نه! بد!!! او دارد، نوش جانش، من هم میخواهم. خوب!!! من داشته باشم، او نداشته باشد، بخل است، بد است!!! من داشته باشم، او نداشته باشد، ایثار، ایثار خوب است!!! برعکس گفتم؟ یک بار دیگر، تا لب داریم حرف میزنیم. هم من هم او! خوب! نه من و نه او! بد! من بله او نه! بد! من نه او بله! خوب! ایثار. این حالات انسان در برابر نعمتهاست.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
راههای نفوذ دشمن در نسل نو
تاریخ پخش: 16/10/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه به گوشهای از راههای نفوذ دشمن میخواهیم اشاره کنیم. موضوع بحث ما راه نفوذ دشمن به خصوص در نسل نو است. بسم الله الرحمن الرحیم، موضوع: گوشهای از راههای نفوذ دشمن.
1- ناراحتی دشمن از پیشرفتهای علمی جوانان ایرانی
دشمن میخواهد سر به تن ما نباشد. اگر خود جوانهای ایران و تحصیل کردگان ایرانی به یک ابتکاری برسند، ناراحت است. نه اینکه ابتکار خودش را نشان ما نمیدهد، ابتکار خودش را آموزش نمیدهد، اگر خود ایرانیها هم یک چیزی یاد بگیرند، ناراحت است که چرا این اختراع را داشتی. چرا این ابتکار را داشتی. از رشد ما ناراحت است. قرآن هم یک آیه دارد، «إِنْ تُصِبْکَ حَسَنَةٌ تَسُؤْهُمْ» (توبه/50) یعنی اگر به شما خیری برسد، آنها ناراحت میشوند. این علامت حسادت است. مردم چهار رقم حالت دارند.
حالات مردم: گاهی میگوید: هم من داشته باشم، هم دیگران. این حالت خوبی است. میگوید: من که دارم، بگذار این علم و ابتکار من را هم دیگران هم داشته باشند. یک وقت میگوید: من که ندارم، دیگران هم نداشته باشند. یکوقت میگوید: دیگران داشته باشند، من نداشته باشم طوری نیست. یکوقت میگوید: من داشته باشم، دیگران نه. یک خرده گیج شد... من بد نوشتم.
یک خرده حفظش آسانتر شود. از نظر معلمی... یک صلوات بفرستید. (صلوات حضار)
یک وقت میگویم: هم من هم او. یکوقت میگویم: نه من، نه او. یکوقت میگویم: من بله، او نه، یکوقت میگویم: او بله، من نه! اگر گفتم: هم من داشته باشم، هم او این صفت خوبی است یعنی غبطه. ما که داریم او هم داشته باشم. یکوقت میگویم: من که ندارم او هم نداشته باشد. این حسد است. یکوقت میگویم: من داشته باشم و او نداشته باشد، این بخل است. یکوقت میگویم: او داشته باشد و من نداشته باشم. این ایثار است.
چند سال است که هواپیما ساخته شده است. آیا فرمول هواپیماسازی را کشورهای پیشرفته به کشورهای ضعیف میدهند؟ میگوید: من داشته باشم، مردند که مردند. اول میخواهد ما نداشته باشیم. اصلاً میخواهد دین نداشته باشیم. بعد میخواهد عزت و قدرت نداشته باشیم. میخواهد سواد نداشته باشیم. راههای مختلفی هم رفتند. چند موردش را بگویم.
2- برنامه دشمن برای تبدیل ارزشها به ضد ارزش
1- ارزشها را بیارزش میکنند. یکوقتی اول انقلاب میگفتند: فلانی طاغوتی است. طاغوتی بودن ننگ بود. به جای فحش میگفتند: فلانی طاغوتی است. الآن میگویند: عجب خانهای دارد؟ یک خانه طاغوتی، دیگر خانه طاغوتی ارزش شد. اول ننگ بود، کلماتی را جایگزین میکنند. به جای کلمهی جهاد، ایثار، تقوا، زهد، اخلاص، کلمهی آزادی، دموکراسی، توسعه، مردم سالاری، کلمات را جابه جا میکنند.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
کاپشن مردانه CUBY
مخصوص هوای سرد پاییزی" شیک و خوش پوش" تهیه شده با بهترین پارچه پشمی" داخل خزدار بسیار گرم
موجود در سه رنگ مختلف" سایز بندی:فری سایز(M الی2XL)" دارای کلاه تو پشمی" سر آستین کش باف
قیمت: 65000 تومان
درسهایی از قرآن با موضوع: لزوم وحدت امت اسلامی
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/09/25
تاریخ پایان:1395/10/01
بازدیدکننده محترم در این پست پاسخ سوالات درسهایی از قرآن بیست و پنجم آذر ماه 1395 آماده شده است لطفاً جهت مشاهده ی به ادامه مطلب مراجعه فرمایید.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
تاریخ پخش: 25/09/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در این جلسه بحث ما در مورد وحدت و اتحاد است. حالا وحدت شیعه و سنی، وحدت دو شیعه و وحدت دو سنی، وحدت زن و شوهر، این وحدت یک چیزی است که به شدت ما به آن نیاز داریم. اگر وحدت نباشد زور نداریم و اگر زور نداشته باشیم شکست می خوریم. خدا در سه آیه میگوید: من چون یکی هستم زور دارم. «لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّار» (ابراهیم/48) این سه بار در قرآن تکرار شده است. واحد، قهار، واحد یعنی یکی، چون یکی هستم زور دارم. شما اگر انگشتهایت را به هم بچسبانی متحد شوند، زور پیدا میکنی. اما اگر همینطور خواسته باشی در سینه طرف بزنی انگشتهای خودت میشکند. اگر زور و عزت میخواهیم، باید یکی شویم.
1- حج، نماد وحدت امت اسلامی
دو سه آیه در بورس است اینها را بگوییم. که همه شما تقریباً حفظ هستید. اما آیات زیادی در مورد وحدت داریم شاید آنها را نشنیده باشید. آن آیاتی که در بورس است، این است. «وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِیعاً وَ لا تَفَرَّقُوا» (آلعمران/103) این در بورس است. اما خیلی آیه داریم که قرآن هست و برای وحدت هم هست ولی آشنایی ما کم است. در قرآن میگوید: حاجیها که مکه میروند آنجا حق جرّ و بحث ندارند. «فَلا رَفَثَ وَ لا فُسُوقَ وَ لا جِدالَ فِی الْحَج» (بقره/197) جدال یعنی جرّ و بحث، فسوق، فسق است. یعنی در مکه فسق و چانه زدن نباشد شود. خدا خواسته یک نمونه بگوید که میشود وحدت داشت. یعنی من از همه دنیا مردم را جمع میکنم یک جمعیت چند میلیونی که بین آنها هیچ جرّ و بحثی نباشد. این یک نمونه است میخواهد بگوید: میشود. گاهی میگویند: میشود ما خودکفا باشیم. میشود بانکهای ما بدون ربا باشد؟ میشود جامعه ما بدون جرّ و بحث و نزاع باشد؟ میشود همه با هم خوب باشند؟ بله. در مکه از همه کره زمین خدا مستطیعها را دعوت کرد، آنجا گفت: جرّ و بحث نکنید و فسق هم نکنید. اگر میشود پس باقیاش هم میشود. شما ماه رمضان چون روزه هستی سیگار نمیکشی. پس میشود سیگار نکشید. ماه رمضان روز با خانمت همبستر نمیشوی. پس کسی که با خانم خودش همبستر نشد، میتواند با خانم مردم هم همبستر نشود و تقوا داشته باشد. یک روز میتوانیم دروغ نگوییم، پس روزهای دیگر هم میشود.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
درسهایی از قرآن ,درسهایی از قران ,درس هایی از قران ,جواب درسهایی از قران ,پاسخ درسهایی از قرآن ,جواب سوالات درسهایی از قرآن ,جواب درسهایی از قران این هفته ,جواب درسهایی از قرآن ,درس هایی از قرآن ,جواب درس هایی از قران ,پاسخ سوالات درسهایی از قران ,درسهایی ازقران ,جواب سوالات درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,جواب درس هایی از قرآن ,پاسخ سوالات درسهایی از قرآن ,پاسخ درسهایی از قران ,پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن ,درس هایی ازقران ,پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن ,پاسخ درس هایی از قران ,جواب سوالات درسهایی از قران ,جواب مسابقه درسهایی از قرآن ,درسهایی از قران جواب ,درسهایی ازقرآن http://lessons-of-quran.blogsky.com, ,جواب سوال های درسهایی از قران ,جواب سوالات قرائتی ,سوالات درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,مسابقه درسهایی از قرآن ,درسهای از قران ,جواب سوالات درس هایی از قران ,سوالات درسهایی از قرآن ,درسهایی از قرآن ,درسهایی از قرآن قرائتی ,پاسخ سوالات درس هایی از قران ,درس هایی ازقرآن ,پاسخ درس هایی از قرآن ,پاسخ سوالات درس هایی از قرآن ,جواب سوالات درس هایی از قرآن ,درسهایی از قران ,جواب درسهایی ازقران ,پاسخ سوالات مسابقه درسهایی از قرآن ,جواب درس هایی ازقران ,درس هایی از قران ,درس های از قران ,جواب مسابقه درسهایی از قران ,پاسخ سوالات قرائتی ,سوالات قرائتی ,جواب سوال های درس هایی از قران ,جواب درسهایی از قران قرائتی ,سوالات درسهایی از قران ,جواب درسهایی از قرآن ,جواب سوالات مسابقه درسهایی از قرآن ,جواب سوالات درسهایی از قرآن ,سوالات درس هایی از قران ,پاسخ درسهایی از قرآن ,جواب درسهای از قران ,پاسخ سوالات درس هایی ازقران ,درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,مسابقه درسهایی از قران ,www.dgh.blogsky.com ,
آثار و برکات وقف در جامعه
تاریخ پخش: 18/09/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی در جلسه گذشته در مورد وقف داشتیم. وقف برای اداره اوقاف نیست. خیلی از جاها که درس میخوانیم، مدرسهها، بیمارستانها، خوابگاهها، حسینیهها، مسجدها، خیلی مزرعهها وقف است که بدنه ما با وقف سرکار داریم. یا وقف را دزدیدن، یعنی ملک وقف را سندش را جابهجا میکنند. بعضیها به اموال وقفی خیانت میکنند و حرفهایم تمام نشد. حرفهای خوبی است که من میخواهم صحبت کنم. هرکس هم هرچه دارد میتواند وقف کند، انسان میتواند یادداشتهایش را وقف کند. حاج شیخ عباس قمی مفاتیح را نوشت و حق التألیف هم نگرفت. گفت: این مفاتیح و لذا خدا چنان او را رشد داد که در هر خانهای اول قرآن است، کنار آن مفاتیح است. برای اینکه نگفت: حق طبع محفوظ است. بر پدر و مادر کسی که چاپ کند لعنت! ما خودمان را میتوانیم وقف کنیم. یک زن میبیند شوهرش گرفتار است. سر پست است، پزشک است، عمل جراحی دارد. پلیس است، لب مرز است. این نباید بگوید: چه زندگی است. من شوهرم را وقف کردم. بالاخره کسی خواسته باشد به جامعه خدمت کند باید از خودش و زن و بچهاش کم کند تا بتواند به جامعه خدمتی بکند. خواسته باشی هرچه دارد یک زندگی خوبی داشته باشد، آنوقت نمیتواند به جامعه خدمت کند. من که میخوابم یک کسی هم باید لب مرز روی پا بایستد. اگر او روی پایش ایستاد، من میتوانم بخوابم. اگر او هم گفت، سال تحویل است، هرکسی دلش میخواهد سفره هفت سین کنار همسرش باشد، ولی جادهها در ایام عید شلوغ است، شوهرش پلیس است. پزشک است.
1- بهرهگیری از عمر در راه خدمت به مردم
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مرفّهین مؤمن و دردمند
تاریخ پخش: 27/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این بعدد ما احاط به علمه، چیز خوبی است. حالا شما عربی نمیتوانی بگویی فارسی بگو. هر وقت میگویی: الحمد لله، بگو خدایا به اندازهی علمت الحمدلله! علم خدا چیست؟ به گلبولها، به سلولها، به اتمها، به ذرات، به شنها، به قطرات باران، به برگ درختان، علم خدا به همه چیز هست. وقتی گفتی الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این الحمد لله میلیار میلیارد میشود. ولی اگر همینطور اگر بگویی الحمدلله یک الحمد لله است. الحمد لله رب العالمین، بعدد علمش! حالا چون این بحث دو سه روز به اربعین پخش میشود، و اربعین هم بهترین وقت زیارت امام حسین(ع) است، یا بهترین وقت است، یا بعد از شب عرفه بهترین وقت است. به هر حال از وقتهای بسیار خوب برای زیارت است. زیارت امام حسین(ع) هم کربلا ندارد، کربلا ثوابش بیشتر است، ولی حالا ما که کربلا نیستیم، همین الان یک سلام میدهیم، میشود زیارت امام حسین(ع)! در آستانه اربعین پخش میشود، شما هم از پای تلویزیون یک سلامی بدهید. چطوری؟ اینطوری! «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته» یک سلام یک زیارت است. خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین(ع)، پیغمبر و اهل بیتش به نوعی خدمت کردند، در قالب عزاداری، یا در قالب چراغانی، در قالب اطعام، یا در قالب تبلیغ، هر کس هر طوری به اسلام و قرآن و اهل بیت خدمت کرده است، همه را با امام حسین(ع) محشور بفرما، نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار بده. خوب این برای شب اربعین!
اما بحث ما... در جلسه قبل بحث من این بود که افرادی که وضع مالیشان خوب است دو قسم هستند. باغیرت و بیغیرت! مرفهین بادرد، و مرفهین بیدرد! حالا کاشان ما اینطور است، نمیدانم شهرهای دیگر به چه صورت است. حالا ما هم پنجاه سال پیش کاشان بودیم و یاد گرفتهایم، به کسی کاشیها میخواستند حرف زشت بزنند، میگفتند: ای بیدرد! اینجا هم میگویند؟ حالا هر کس هر طوری میگوید، کاشان ما اینطوری میگویند. ای بی درد! بیدرد یعنی بیتفاوت! بیدرد یعنی بیغیرت! انسان باید غیرت داشته باشد. من راجع به مرفهین باغیرت و مرفهین بادرد، صحبت میکنم.
1- اولین آیهای که نوشتهام این است. بحث ما حدود چهل و پنجاه آیهی قرآن است. خیلی هم لذت میبرم. سر سفرهی قرآن مینشینم و یک بحثی را درمیآورم و میگویم بدون اینکه هیچ کتاب دیگری را بخوانم. البته روایات را هم میخوانم. قرآن و روایات. بحثهای من از لابلای روزنامهها و مقالهها و تحلیلهای سیاسی و اینها نیست. چون آنها آفت دارد، معلوم نیست که راست است یا دروغ؟ ولی قرآن قطعاً راست است، روایات معتبر قطعاً راست است. یک سی چهل آیه را ده بیست موردش را در آن جلسه گفتم و ده بیست موردش را در این جلسه میخوانم، هر یک دقیقهای شاید یک آیه بخوانم.
1- تاجران مؤمن و متعهد، مورد ستایش قرآن
آیهی اول! قرآن یک آیه دارد میفرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) میگوید یک مشت آدمهایی هستند، پولدار هستند اما آدمهای خوبی هستند، چرا؟ تا اذان گفتند پول را کنار میگذارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» نه تجارت و نه بیع اینها را از خدا غافل نمیکند. من سراغ دارم آدمهایی را که تاجر شدند، و چهل سال وقت اذان مغازه را میبستند. رزق ما به زرنگی نیست. به اینکه نماز را عقب بیاندازیم نیست. شما نماز اول وقتت را برو بخوان، اگر رزقت باشد عصری یک کسی میآید و جنس را میخرد. اما اگر نماز خدا را به عشق مشتری کنار انداختی، ممکن است آن مشتری سر ظهر یک سودی به شما برساند، اما عصر چهار تا مشتری در مغازه میآید، علافت میکنند، جنس هم نمیخرند. ظهر برای مشتری خدا را کنار زدی، عصر هم خدا مشتری را از مغازه شما کنار میزند، میگوید: از این نخر و برو آنجا! برو آخر بازار و آخر خیابان! میگوید: حالا برویم و برگردیم. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» اینها مرفهان با درد هستند.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مرفّهین بیدرد و بیتفاوت
تاریخ پخش: 20/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در این جلسه بحث مرفهین بیدرد است. مرفه یعنی خوش، آدمهایی که خوش میگذرانند، بعضیهایشان غیور و دردمند هستند. به فکر دیگران هم هستند. بعضیها بیخیال بیخیال هستند. سی، چهل آیه من در مورد مرفهین با درد و بیدرد پیدا کردم.
اما مرفهین بیدرد، میگوید: ما خوش باشیم گور پدر همه. مغازهاش را تمیز میکند. آب پنیر را پای درخت میریزد. بابا آب نمک درخت را خشک میکند. باسمه تعالی! به درک. دکان من تمیز شود. درختها خشک شود. برفهای خانه ما بیرون برود، باقی در کوچه یخ زده و افتاده، باسمه تعالی به درک. بیخیال، بیغیرت، آیات زیادی داریم. یکی در سورهی «نون و القلم» است. برای من پیدا کنید. جزء 29 است.
1- طرد نیازمندان، عامل از دست دادن نعمت
در سورهی نون والقلم یک قصهای را نقل میکند. ماجرا به این صورت است. پدری باغی دارد به فقرا از این میوهها میدهد. این پدر میمیرد، بچههایش میگویند: ما نمیدهیم. الآن بابا که نیست. ارث ما است. ما نمیدهیم. میگویند: فقرا به این باغ چشم دارند. میگوید: سحر بخوابید، صبح زود تاریک و روشن برویم میوهها را انبار کنیم، تا فقرا بیدار شوند، تمام شده است. میخوابند سحر بلند میشوند، میگویند: بلند شوید. بلند شوید. اگر میخواهید فقیرها نفهمند الآن وقتش است. در دل شب بلند میشوند، میروند میبینند باغشان یک تخته خاکستر شده است. در این چند برادری که وارث بودند، یکی از برادرها میگفت: پدر کمک میکرده، ما هم کمک کنیم. این در اقلیت قرار میگیرد و کسی به حرفش گوش نمیدهد. ولی باقیها بیشتر بودند. میگوید: اینها باغ داشتند اما میگویند: فقرا به درک.
بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن میفرماید: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّة» (قلم/17) ما امتحان میکنیم، همینطور که بچههای آن باغ را امتحان کردیم. بچههای باغ چه کسی هستند؟ میگوید: «أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِین» صبح زود میوهها را صندوق کنند. «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» به هیچکس ندهند یا انشاءالله نگویند. خدا میگوید: حالا که خوابیدید سحر بلند شوید و میوهها را در صندوق کنید، «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ» همینطور که خوابیده بودند یک باد وزید و باغشان یک تخته خاکستر شد. بلند شدند و همدیگر را صدا زدند و دیدند باغشان سوخته است. این یک نمونه از آدمهایی که میگویند: من خوش باشم. فقرا هم گرسنه شدند، باشند. این یک مورد.
2- قرآن یک قصهای نقل میکند، میگوید: یک کسی یک باغی داشت، آمد این باغ و تشکیلات را دید و گفت: این باغ از بین نمیرود. «وَ ما أَظُنُ السَّاعَةَ قائِمَة» (فصلت/50) اصلاً قیامتی نیست. فکر نمیکنم قیامتی هم باشد. «وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّی» اگر بر فرض هم قیامتی بود، من همینطور که اینجا خوش هستم، آنجا هم خوش هستم. «لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً» (کهف/36) این هم باغش یک تخته خاکستر شد.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/08/06
تاریخ پایان:1395/08/12
متن کامل درسهایی از قرآن این هفته با موضوع بهرهگیری از سرمایه عمر کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام: https://telegram.me/pacokhgo
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
بهرهگیری از سرمایه عمر
تاریخ پخش: 06/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در جلسه گذشته بحث این بود که عمر ما دارد آتش میگیرد و عمرمان را به چیز کمی میفروشیم. به گرفتن یک سیکل و دیپلم و فوق دیپلم و لیسانس و فوق لیسانس قانع میشویم و حال اینکه استعداد و ظرفیت ما از این مدارک بیشتر است. ما بیش از اینکه هستیم، هستیم. منتهی باقیاش را تلف میکنیم فکر میکنیم بیش از این نشد. باید بنشینیم تدبیر کنیم. اگر تدبیر کنیم خیلی چیز گیر ما میآید.
من یکوقتی مثل زدم و یک عده هم خندیدند. خوب بخندند. ما در یک سبزی که میخریم چون مدیریت نداریم، چهار بار پول گل کشی میدهیم. گل کشی اول سبزیکار از اطراف شهر و روستا، سبزی را با گِلش به میدان میآورد. وقتی با ماشین میآورد گل هم جزء سبزی حساب میشود. روی باسکول میرود. دوم وانتی از میدان سبزی، سبزی را تا درون محله میبرد. این هم سبزی را با گل میبرد. این پول دوم گل کشی. سوم اینکه ما سبزی را میخریم با زنبیل و ماشین و پیاده خانه میآوریم. پاک میکنیم. گلهای سبزی را در سطل زباله میریزیم. شهرداری دوباره میآید این گلها را برمیدارد و به بیابان میبرد. یکبار دیگر بگویم. گل از بیابان به میدان بار، گل از میدان بار به محله، سوم گل از محله به خانه، چهارم گل از خانه به بیابان. این مدیریت ما در سبزی خوردن است. ببینید چقدر ما ضرر میکنیم. بسیاری از کارهای ما همینطور است.
غذا خوردن ما همینطور است. میگوید: امروز سردیام شده است. میگوییم: چای دارچین بخور. چای دارچین میخوریم، گرممان میشود. یک خرده کاهو بخور. کاهو میخوریم میگوییم: سردم شد. زنجبیل بخور. زنجبیل بخوریم گرممان میشود یک خیار بخور. خیار میخوریم میبینیم سردمان شد. هی از صبح تا شب گرمش میشود، سردش میشود. این هم مدیریت شکم است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/07/29
تاریخ پایان:1395/08/05
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:https://telegram.me/pacokhgo
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
ملاکهای سنجش ایمان در اسلام
تاریخ پخش: 29/07/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در قرآن یک قصهای را نقل میکند که هم آیه قرآن و تفسیر است و هم مقام امیرالمؤمنین است، هم در آن میگوید که به زرق و برق امثال اینهایی که خدماتی میکنند، توجه نکنید. ممکن است ظاهرش خدمت باشد، ولی باطنش چیز دیگری باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: اصل ایمان است، نه هر عملی!
1- جهاد در راه خدا، مقدم بر دیگر خدمات دینی
«أَجَعَلْتُمْ» آیا قرار دادیم، «سِقایَةَ الْحاجِّ» سقایه همان سقا است. حاج هم یعنی حاجی! «أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» عمارت را هم که میدانید، مثلاً میگویند فلانی عمارت دارد. «کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...» (توبه/19) ماجرا اینطور بود. عباس عموی پیامبر، نه حضرت عباس خودمان، یک عباس دیگری است. عباس عموی پیامبر با شیبه، اینها دو نفر از این سرکردههای عرب بودند، اینها به هم افتخار میکردند. عباس میگفت: من آبرسان حاجیها هستم، مسؤولیت آب حاجیها با من است. رئیس سازمان آب هستم. شیبه هم میگفت: من کلیددار کعبه هستم. یک نفر میگفت که من مسؤول تشنگی حجاج هستم، یک نفر میگفت: من مسؤول تعمیر مسجد هستم، کلیددار کعبه هستم. حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: من سنم از شما کمتر است، ولی من قبل از شما دو نفر به پیغمبر ایمان آوردم. بلند شوید و بساطتان را جمع کنید. سن من کم است، ولی ایمان من... عباس ناراحت شد. چون عباس عموی پیامبر که بود، عموی حضرت علی هم بود. دید پسر برادرش علی بن ابیطالب، تو به آبرسانی مینازی و تو هم به کلیدداری، من سنم از شما کمتر است، ولی ایمانم بیشتر است. اینها آمدند پیش پیغمبر، این آیه نازل شد.
«أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ» آیا سقایی حاجیها، آبرسانی به حاجیها، و کلیدداری مسجدالحرام مثل ایمان است؟ مثل جهاد است؟ علی از همهی شما برتر است. حتی اگر آل سعود، آدم خوبی بود، بر فرض! هیچ وقت خادم الحرمین بودن، توسعهی مسجد الحرام و چاپ قرآن، اینها کار مقاومت سید حسن نصر الله را در برابر اسراییل نمیکند. یک موی سید حسن نصر الله به کل قبیلهی آل سعود میارزد. نفت میفروشند، هواپیما میخرند، یمن را بمباران میکنند. این هم شد کار؟ مسألهی ایمان و جهاد خیلی مهم است. «أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» این آیهی قرآن است. معنای این آیه این است که عمل زده نباشید. بدون ایمان کارها سرابی بیش نیست. جسدی بیجان است.
شبیه این را در مکه هم داریم. در مکه حاجیها در عید قربان باید قربانی کنند. سر قربانی گاهی یک حرفهایی میشد، آیه نازل شد که بابا من کاری به خون و گوشت و پوست گوسفندها ندارم، میخواهم ببینم، عید قربان دل میکنی یا دل نمیکنی؟ مهم این است که دل بکنی. دل میکنی یا نمیکنی؟ آیهاش را بخوانم؟ «لَنْ یَنالَ اللَّه» بعضی از شماها بلد هستید. لحم یعنی چه؟ گوشت! دم یعنی چه؟ خون! «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/37) من عید قربان میگویم گوسفند بکشید، کاری به گوشت و پوستش ندارم، «وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ» میخواهم ببینم تو دل میکنی یا نه؟
شبیه این راجع به حضرت ابراهیم هم هست. خدا به ابراهیم دستور داد بچهات را ذبح کن. فرمان خداست. خواباند و چاقو را گذاشت. گفت: بردار نمیخواستم خون اسماعیل ریخته شود. میخواستم ببینم تو از بچهات دل میکنی یا نه؟ مهم دل کندن است. یعنی غیر از پوست کار یک مغزی هم دارد.
2- راههای سنجش ایمان واقعی
اگر کسی ایمان نداشته باشد... ما در قرآن یک خطکشهایی داریم میگوید: هروقت خواستید ببینید آدمهای خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر میتوانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی میکنند. خانمی جلسهای است. آقایی جلسهای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. میگوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر میکند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1 و 2) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایینتر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی میخواهد ببیند کارنامهاش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجهای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
ملاکهای سنجش ایمان در اسلام
تاریخ پخش: 29/07/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
در قرآن یک قصهای را نقل میکند که هم آیه قرآن و تفسیر است و هم مقام امیرالمؤمنین است، هم در آن میگوید که به زرق و برق امثال اینهایی که خدماتی میکنند، توجه نکنید. ممکن است ظاهرش خدمت باشد، ولی باطنش چیز دیگری باشد.
بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: اصل ایمان است، نه هر عملی!
1- جهاد در راه خدا، مقدم بر دیگر خدمات دینی
«أَجَعَلْتُمْ» آیا قرار دادیم، «سِقایَةَ الْحاجِّ» سقایه همان سقا است. حاج هم یعنی حاجی! «أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» عمارت را هم که میدانید، مثلاً میگویند فلانی عمارت دارد. «کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...» (توبه/19) ماجرا اینطور بود. عباس عموی پیامبر، نه حضرت عباس خودمان، یک عباس دیگری است. عباس عموی پیامبر با شیبه، اینها دو نفر از این سرکردههای عرب بودند، اینها به هم افتخار میکردند. عباس میگفت: من آبرسان حاجیها هستم، مسؤولیت آب حاجیها با من است. رئیس سازمان آب هستم. شیبه هم میگفت: من کلیددار کعبه هستم. یک نفر میگفت که من مسؤول تشنگی حجاج هستم، یک نفر میگفت: من مسؤول تعمیر مسجد هستم، کلیددار کعبه هستم. حضرت علی(علیهالسلام) فرمود: من سنم از شما کمتر است، ولی من قبل از شما دو نفر به پیغمبر ایمان آوردم. بلند شوید و بساطتان را جمع کنید. سن من کم است، ولی ایمان من... عباس ناراحت شد. چون عباس عموی پیامبر که بود، عموی حضرت علی هم بود. دید پسر برادرش علی بن ابیطالب، تو به آبرسانی مینازی و تو هم به کلیدداری، من سنم از شما کمتر است، ولی ایمانم بیشتر است. اینها آمدند پیش پیغمبر، این آیه نازل شد.
«أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ» آیا سقایی حاجیها، آبرسانی به حاجیها، و کلیدداری مسجدالحرام مثل ایمان است؟ مثل جهاد است؟ علی از همهی شما برتر است. حتی اگر آل سعود، آدم خوبی بود، بر فرض! هیچ وقت خادم الحرمین بودن، توسعهی مسجد الحرام و چاپ قرآن، اینها کار مقاومت سید حسن نصر الله را در برابر اسراییل نمیکند. یک موی سید حسن نصر الله به کل قبیلهی آل سعود میارزد. نفت میفروشند، هواپیما میخرند، یمن را بمباران میکنند. این هم شد کار؟ مسألهی ایمان و جهاد خیلی مهم است. «أَجَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ» این آیهی قرآن است. معنای این آیه این است که عمل زده نباشید. بدون ایمان کارها سرابی بیش نیست. جسدی بیجان است.
شبیه این را در مکه هم داریم. در مکه حاجیها در عید قربان باید قربانی کنند. سر قربانی گاهی یک حرفهایی میشد، آیه نازل شد که بابا من کاری به خون و گوشت و پوست گوسفندها ندارم، میخواهم ببینم، عید قربان دل میکنی یا دل نمیکنی؟ مهم این است که دل بکنی. دل میکنی یا نمیکنی؟ آیهاش را بخوانم؟ «لَنْ یَنالَ اللَّه» بعضی از شماها بلد هستید. لحم یعنی چه؟ گوشت! دم یعنی چه؟ خون! «لَنْ یَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها» (حج/37) من عید قربان میگویم گوسفند بکشید، کاری به گوشت و پوستش ندارم، «وَ لکِنْ یَنالُهُ التَّقْوى مِنْکُمْ» میخواهم ببینم تو دل میکنی یا نه؟
شبیه این راجع به حضرت ابراهیم هم هست. خدا به ابراهیم دستور داد بچهات را ذبح کن. فرمان خداست. خواباند و چاقو را گذاشت. گفت: بردار نمیخواستم خون اسماعیل ریخته شود. میخواستم ببینم تو از بچهات دل میکنی یا نه؟ مهم دل کندن است. یعنی غیر از پوست کار یک مغزی هم دارد.
2- راههای سنجش ایمان واقعی
اگر کسی ایمان نداشته باشد... ما در قرآن یک خطکشهایی داریم میگوید: هروقت خواستید ببینید آدمهای خوبی هستید، خودتان را متر کنید. با این متر میتوانید بفهمید خوب هستید یا بد. بسم الله الرحمن الرحیم،افرادی هستند یک کار خوبی میکنند. خانمی جلسهای است. آقایی جلسهای است. هیأتی است. عاشورا خرج داده است. جبهه رفته، جانباز است. استاد دانشگاه است. میگوید: من جزء هیأت علمی دانشگاه هستم. هرکس فکر میکند آدم خوبی است، من امشب چند تا آیه قرآن خواندم، خودمان را با قرآن متر کنیم. بسم الله الرحمن الرحیم، «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ، الَّذِینَ هُمْ فِی صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ» (مؤمنون/1 و 2) آیا دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جناب آقای قرائتی، ول کن حجت الاسلام هستی یا حجت الاسلام والمسلمین هستی یا ثقه الاسلام یا بالاتر هستی یا پایینتر هستی. ول کن سربازی، یا سرتیپ هستی. ول کن یک ریال به فقرا دادی یا یک میلیون دادی؟ دو رکعت نماز با توجه خواندی؟ جمهوری اسلامی میخواهد ببیند کارنامهاش سفید است یا سیاه، ببیند برای نماز چه کرده است؟ بودجهای که برای نماز گذاشتیم با باقی کارها مقایسه کنیم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/07/22
تاریخ پایان:1395/07/28
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
بهره گیری از فرصتهای زندگی
تاریخ پخش: 22/07/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بیست و چند سال است توسط جمعی از فرهنگیان، قرآن دوستان، از روی درسهایی از قرآن چند تا سؤال درمیآورند، پایان بحثهای درسهایی از قرآن تلویزیونی شب جمعه، این مسابقه برگزار میشود و به افرادی جوایزی داده میشود و با این کار تلویزیون را به عنوان یک کلاس که معلمش من هستم، طلبهای ناچیز ولی محتوایش قرآن و روایات است، این 28 دقیقه را دل میدهند و کسی که دل بدهد خیلی چیز یاد میگیرد. من چند هزار ساعت در ماشین نشستم، چون دل ندادم هنوز رانندگی یاد نگرفتم. اگر بیست ساعت دل داده بودم الآن راننده شده بودم. این دل دادن خیلی مهم است. نسل نو به جای اینکه گوش بدهد، دل میدهد.
الآن از جگرفروش بپرسی مویرگ چیست؟ نمیداند. حال آنکه دائماً جگر پاره میکند و نگاهش به مویرگ است. اما این خواسته جگر را به سیخ بکشد برای مشتری. چون نخواسته بشناسد، نمیشناسد. نیم ساعت پای تلویزیون بخواهیم بفهمیم، خیلی چیز میشود یاد گرفت. من از تک تک دست اندر کاران تشکر میکنم. در این کار، آموزش و پرورش، خیرین و هرکسی که میتواند کمک کند، صدا و سیما، شهرداری، خود مردم، حساب کردیم سیصد میلیون تومان خرج سال این کار است. سیصد میلیون تقسیم بر سه میلیون بچه، در طول یک سال شاید خرج هر بچه یک تومان باشد. مسابقه از این ارزان تر روی کرهی زمین وجود ندارد. این هم از لطف خداست.
یک وقت من در مسجد الحرام نشسته بودم دعا میکردم. یک مرتبه گفتم: خدایا یک دعا یادم رفت. به من توفیق بده من ارزانترین آدمهای جمهوری اسلامی باشم. این دعای خوبی است. چون گاهی وقتها افراد پولهای سنگین خرج میکنند، نتیجه کم است. سیصد میلیون، سه میلیون بچه نسل نو برای یک سال حساب کنید چقدر میشود. البته من نه پول میگیرم و نه پول میدهم. خود مسئولین این کار را میکنند. دست شما درد نکند.
1- برنامه امام سجاد علیه السلام در دوره خفقان بنی امیّه
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/07/15
تاریخ پایان:1395/07/21
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت
تاریخ پخش: 15/07/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان ما بحث را روزهای اول محرم میبینند. هفته اول محرم به نام هفته امر به معروف و نهی از منکر نامیده شده است. آن هم بخاطر این است که امام حسین فرمود: من کربلا میروم میخواهم منکر را بردارم. منکر چه بود؟ حکومت رژیم جنایتکار، وجود جنایتکار و خود وجود یزید، و بنی امیه منکر است. باید ریشه بنی امیه را کند. این پیداست باید سراغ اصل منکرات برویم.
1- مبارزه با طاغوت، سرچشمه منکرات
خدا در قرآن به حضرت موسی میگوید: «اذْهَبْ إِلى فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغى» (طه/24) قرآن میگوید: سراغ فرعون برو. سرچشمهی فسادها فرعون است. سراغ فرعون برو. راجع به عزاداری امام حسین برکاتی است که من نمیدانم چطور میتوانم در این 27 دقیقه هفتاد برکت را بگویم.
اولاً اینکه این عزاداری ما یک ریشه عجیبی دارد. امیرالمؤمنین شب قدر در مسجد کوفه شهید شد. پیراهن خونیاش را امام صادق نگه داشته بود. یعنی این پیراهن را امام حسن به امام حسین داد. امام حسین به امام سجاد داد، امام سجاد به امام باقر داد و امام باقر به امام صادق داد. یکبار امام صادق (ع) مهماندار شد، گفت: می خواهی پیراهن حضرت علی که خونهای سرش روی آن ریخته است را برایت بیاورم؟ گفت: بله. از این پیداست که آثار و موزه شهدا باید حفظ شود. کتاب شهدا، دست خط شهدا، وصیت نامه شهدا باید حفظ شود. آقا اگر من مردم. وقتی بدن من متلاشی شد و سی سال از قبر من گذشت، میشود قبر مرا باز کرد و یک مرده دیگر را خاک کرد. اما اگر شهید بمیرد، نه شهید آیت الله و امام، یک شهید عادی، یک بسیجی، سربازی و پاسداری شهید شد. ابدا نمیشود. باید قبرش محفوظ بماند. یعنی اگر بنده بمیرم، میشود قبر مرا نبش قبر کرد و یک مرده دیگر را خواباند. اما اگر شهید باشد، نمیشود. شهید باید بماند. دستوراتی که دادند همه برای احیای شهید است.
برای دیدن ادامه مطلب کربلا، نمایشگاه عزّت و غیرت اینجا را کلیک کنید
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
تاریخ آغاز:1395/07/08
تاریخ پایان:1395/07/14
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...
امر به معروف، نهی از منکر، سخنان امام حسین(علیهالسلام)،، توسعه و ترویج معروفها، آیه 78 سوره هود، رشد و کمال آدمی، آیه 8 سوره تکویر، مشرک مظلوم، شهادت حضرت علی(علیهالسلام)، رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)
تاریخ پخش: 08/07/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث در آستانهی محرم 95 پخش میشود. هفته اول محرم، هفته امر به معروف و نهی از منکر است، دلیلش این است که امام حسین فرمود: کربلا میروم که امر به معروف و نهی از منکر کنم. این هفته را و هفته بعد را میخواهیم در مورد امر به معروف و نهی از منکر صحبت کنیم.
یک تابلویی من در مورد امر به معروف دارم، این نوار را بعد بگیرید، بنر کنید و در همه شهرها بزنید. این بنرهای مفید خیلی خوب است. یک بنری در تهران زده شده چند بار تا به حال اشک مرا در آورده است. از یک پسر هفده ساله است. یک تابلوی خوب به اندازه یک کتاب اثر دارد. بدنم را به خاک سپردم، روحم را به خدا سپردم، راهم را به شما سپردم. خیلی جمله زیبایی است. یکبار دیگر: بدنم را به خاک سپردم. روحم را به خدا سپردم. راهم را به شما سپردم. (یکی از حضار میگوید: نثار روحش صلوات بفرستید... صلوات حضار)
این کلمات، کلمات طلایی است. جملهای که امام حسین در کربلا فرمود و الحمدلله ایرانیها و خیلیها حفظ هستند. «هیهات من الذله» یعنی ابدا زیر بار ذلت نمیروم. این جملهی مهمی است.
یک کتاب امر به معروف نوشتم صفحه اول این کتاب تابلو هست. برای اینکه کتاب گران است و همه جا نیست، این تابلوها خوب است. امر به معروف نشانه عشق به مکتب است. آن کسی که گناه میبیند و بیخیال است، یعنی شد، شد. نشد، نشد. نشانه عشق است. بسم الله الرحمن الرحیم. موضوع: امر به معروف.
1- امر به معروف، نشانه عشق به دین، مکتب و مردم
امر به معروف نشانهی چه چیزهایی است: 1- نشانه عشق به دین و مکتب. 2- نشانه عشق به مردم، چون شما را دوست دارم میبینم خلاف میروی، میگویم: اینطور رانندگی نکن. یک ماشینی که ویراژ میرود و به نحو منکر رانندگی میکند، اگر بوق زدی پیداست دلم به حالت میسوزد، چرا اینطور میکنی؟ مردم را دوست دارم.
3- نشانه تعهد؛ یعنی آدم بیتفاوتی نیستم. 4- نشانه سوز، 5- نشانه آزادی، چون اگر آزادی نباشد، آدم نمیتواند امر به معروف و نهی از منکر کند. 6- نشانه فطرت بیدار 7- تشویق نیکوکاران 8- آگاه کردن افراد جاهل، دیگر باقی را نمینویسم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
محرم، ماه امر به معروف و نهی از، امر به معروف، توجه به ابعاد منکرات در جامعه، تلخ کردن کام گنهکاران، ترویج معروفها، امر به معروف با نهی از منکر، نقش محرم در بسیج نیروهای مردمی، گریه رسول خدا برای شهادت علی(ع)، گریه رسول خدا برای شهادت، متن مسابقه درسهایی از قرآن، پاسخ سوالات درس هایی از قران، پاسخ سوالات درسهایی از قران، جواب سوالات درس هایی از قران، جواب سوالات درسهایی از قران، جواب مسابقه درسهایی از قرآن، پاسخ سوالات درس هایی از قرآن، درسهایی از قرآن جواب، پاسخ درسهایی ازقران، جواب درسهایی ازقران، سوالات درسهایی از قرآن
نقش معلّم در هدایت و نجات نسل جوان
تاریخ پخش: 25/06/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث به مناسبت اول مهر، روز بازگشایی مدارس، و هفتهی دفاع مقدس است. من چند دقیقهای راجع به دفاع مقدس صحبت میکنم. چند دقیقهای هم راجع به اول مهر و تعلیم و تربیت. اما تعلیم و تربیت. ما باید بدانیم که معلمی شغل نیست. مثل پیشنمازی است. پیشنمازی شغل نیست. مثل قضاوت! درست است که قوهی قضاییه، بالاخره استخدام میکند و پول هم میدهد، اما قاضی شغل نیست. یک عبادت است. مثل اذان گفتن. اذان گفتن یک عبادت است. بله ممکن است حالا مؤذنین شناخته شوند، صدایشان چک شود، رسمیت پیدا کنند، یک حقوقی هم بگیرند. اما اذان گویی شغل نیست. مادر بودن شغل نیست. یعنی اصلاً گفتن کلمهی شغل به مادر بد است. مثل اینکه آدم بگوید: اباالفضل(ع) آدم خوبی است. کلمهی آدم خوبی است، برای اباالفضل(ع) کم است. هیچ چیز نمیشود به مادر گفت. باید گفت: مادر مادر است. هر چه به او بگویی کم گفتهای!
1- معلّمی، انتقال علم و ارتقای اخلاق نسل نو
دنیا نگاهش به معلم این است که علم منتقل شود. اما معلمی انتقال علم است؟ نه! انتقال روح است. انتقال تجربه است. انقاذ غریق است. یعنی دختر و پسر به خصوص در زمان ما و فضای مجازی و ماهواره و اینترنت و در فضای ما نسل نو در حال غرق شدن هستند. معلم ناجی است. فقط این نیست که سر کلاس بنشینیم و من یک چیزی را که بلد هستم یاد او بدهم. این حداقل معلمی است. آن هم در زمانهای طبیعی! در شرایط ما معلم ناجی است. معلم چشم میدهد، بصیرت میدهد. هم بصر میدهد و هم بصیرت میدهد. مصونیت میدهد. دختر و پسری که آسیبپذیر هستند، معلم با امداد از خدا و تجربه و تحصیلات و مشورتی که دارد، به اینها مصونیت میدهد. نگاه ما به معلمی باید شبیه نگاه به انبیاء باشد، اگر خواسته باشیم که آموزش و پرورش ما مفید باشد. اما گر گفتیم حالا یک سری چیزها در کتابها نوشتهاند، ما این حرفهایی را که در کتابها نوشتهاند برای نسل نو نقل میکنیم. خیلیهایش هم مفید نیست.
کلمه کربلا را وقتی میگویند، هیچ کس یاد جغرافیا نمیافتد. که شمال غربی یا جنوب شرقی عراق است؟ وقتی کربلا میگویند، گرچه کربلا اسم زمین است، اما جغرافیاش از بین رفته است، تاریخش مانده است. کربلا یعنی عاشورا یعنی امامت، شهادت، اسارت، مقاومت، از کلمهی کربلا اینها برداشت میشود. هیچ کس نمیگوید: شمال شرقی کربلا به بغداد میخورد، جنوب غربیاش به نجف میخورد. کربلا جغرافی هست، اما جغرافی بودنش محو شده است. تاریخش مطرح است. معلمی، معلمیاش محو است، این انقاذ غریقش، نجاتش، بصیرتش، مصونیتی که به بچه میدهد، این مهم است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
نقش معلّم در هدایت و نجات نسل، پاسخ درس هایی از قرآن، ، کار معلّمی، برتر از مشاغل دیگر، معلّمان با تجربه و با فضیلت، جواب درسهایی از قران، پاسخ درسهایی از قرآن، رابطه عاطفی میان معلّم و متعلّم، متن مسابقه درسهایی از قرآن، پاسخ درس هایی از قران، جواب درس هایی از قرآن
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع:نقش امام باقر(علیهالسلام) در پرورش عالمان دین
تاریخ آغاز:1395/06/18
تاریخ پایان:1395/06/24
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...
نقش امام باقر(علیهالسلام) در پرورش عالمان دین
تاریخ پخش: 18/06/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون شب جمعهای است که با شهادت امام باقر تطبیق میکند. مقداری میخواهیم راجع به امام باقر صحبت کنیم. نکات آموزنده و درسی. خود امام باقر در کربلا بود. چون امام سجاد در کربلا بود، امام سجاد بچهاش را هم آورده بود.
1- حضور امام باقر(علیهالسلام) در ماجرای عاشورا
امام باقر سه، چهار ساله بود. یعنی امام باقر صحنه کربلا را دیده بود. شهادت امام حسین را دید. اسارت زینب را دید. کوفه و شام هم رفت. امام باقر مینشست، امام جمعه به امیرالمؤمنین لعنت میکرد، طبق دستور معاویه. به گفته ابن ابی الحدید. امام باقر بچه بود، میدید خطیب امام جمعه به امیرالمؤمنین ناسزا میگوید. جسارتها را دید. به امام باقر میرسیدند، به جای باقر میگفتند: «انت بقر» جسارت میکردند. حالا باقر یعنی چه؟ این باقر، بَقَر یعنی شکاف. دیدید نوک قایق تیز است که آب را بشکافد. هواپیما نوکش تیز است که هوا را بشکافد. باقرالعلوم یعنی علم را میشکافد، پژوهش میکند و عمیق است. گاهی وقتها بعضی آیات قرآن را امام میفرمود: اگر من اهلش را پیدا میکردم از این آیه تمام دین را درمیآوردم. منتهی کسی نیست بفهمد، یعنی شاگرد ندارم. شناخت عمیق، این پژوهشهایی که الآن هست، بعضیهایش عمیق است. بعضیهایش نیمه عمیق است و بعضیهایش هم چسباندنی است. یک تکه از این کامپیوتر برمیدارد. یک تکه از آن سایت برمیدارد. یک تکه از آن اینترنت میگیرد و یک چیزهایی به هم میچسبانند و پژوهشها هم پژوهش نیست. باقر یعنی محقق، الآن اگر شما به عوام بگویی: نفت چیست؟ میگوید: همین که در چراغ است. ولی آنهایی که شکافنده علم هستند از این نفت در دنیای پتروشیمی هزار چیز در میآورد. از این نفت هزار چیز درمیآورد. امام باقر یعنی یک عمقی دارد...
ما از دریا چه میفهمیم؟ آب... آنهایی که یک خرده واردتر هستند، شنا هم میروند. شیرجه هم میروند. آنهایی که واردتر هستند وسط دریا شیرجه هم میروند. غواص کسی است که در عمق دریا میرود و لؤلؤ و مرجان بیرون میآورد. این را باقر میگویند. یعنی در عمقش رفت و نکته بیرون آورد. حالا برای اینکه یک خورده باقر را معنا کنم، یک مطلبی را در یکی از جلسهها گفتم.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
تاریخ پخش: 11/06/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
عزیزان پای تلویزیون شبی که بحث را میبینند، مصادف است با شهادت امام جواد(علیهالسلام) امام نهم، و من یک بیست و پنج دقیقهای، بیست و هشت دقیقه، بحث این جلسه را برای امام جواد(علیهالسلام) میخواهم صحبت کنم. بعضی از امامان ما در کودکی امام شدند. یکی از آنها امام جواد(علیهالسلام) بود، یکی هم امام زمان(علیهالسلام) است و سؤال این است که آیا بچه میتواند امام بشود، یا نه؟ جوابش را راجع به امام زمان(علیه السلام) چند بار تا به الان گفتهام. ولی هر لحظه همهی مردم که پای تلویزیون نیستند. و لذا چیزی را که همهی مردم ایران خواسته باشند که متوجه شوند، باید همهی شبکهها مدتی مرتب بگویند، تا همه متوجه بشوند. ولی من این را گفتهام، تکرار میکنم. فلش کامپیوتر شما دارید؟ یک فلش کامپیوتر به من بدهید. این فلش کامپیوتر جواب امامت امام زمان(علیهالسلام) است. ببینید این فلش کامپیوتر این قسمت سرخش حساب نیست. آن طرف مشکیاش. یک سانت در یک سانت است. حالا بچه که... بچهی سه ساله وجود کاملی است. این یک سانت در یک سانت است. دوم اینکه فلز است. عقل و شعور هم که ندارد. همین فلش کامپیوتر وصل به یک کامپیوتر که شد، در فاصلهی چند لحظه صدهزار صفحهی کاغذ از اون فلز به این فلز منتقل میشود. این را چه کسی ساخته است؟ انسان! یعنی بشر چیزی ساخت که در چند لحظه صدهزار صفحه از آن فلز به این فلز، از آن جماد، به این جماد منتقل میشود. وقتی انسان میتواند یک چنین کاری بکند، خدای انسان نمیتواند علم امیرالمؤمنین(علیهالسلام) را به یک بچهی سه ساله منتقل کند؟ انسان علم را از فلز به فلز منتقل میکند. خدا نمیتواند علم را از انسان به انسان منتقل کند؟ این را من برای امام زمان(علیهالسلام) گفتهام. برای امام جواد(علیهالسلام) هم همینطور است.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
پاسخ سوالات مسابقه درسهایی ازقرآن
پاسخ درسهایی از قرآن با موضوع:تواضع در برابر والدین
تاریخ آغاز:1395/05/04
تاریخ پایان:1395/06/10
دوست داری قبل از دیدن پاسخها، متن درسهایی از قرآن این هفته را مطالعه نمایید؟ پس کلیک کن
عضویت در کانال تلگرام:https://telegram.me/pacokhgo
پاسخ سوالات درسهایی ازقرآن درادامه مطلب...