درسهایی از قرآن ,درسهایی از قران ,درس هایی از قران ,جواب درسهایی از قران ,پاسخ درسهایی از قرآن ,جواب سوالات درسهایی از قرآن ,جواب درسهایی از قران این هفته ,جواب درسهایی از قرآن ,درس هایی از قرآن ,جواب درس هایی از قران ,پاسخ سوالات درسهایی از قران ,درسهایی ازقران ,جواب سوالات درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,جواب درس هایی از قرآن ,پاسخ سوالات درسهایی از قرآن ,پاسخ درسهایی از قران ,پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن ,درس هایی ازقران ,پاسخ مسابقه درسهایی از قرآن ,پاسخ درس هایی از قران ,جواب سوالات درسهایی از قران ,جواب مسابقه درسهایی از قرآن ,درسهایی از قران جواب ,درسهایی ازقرآن http://lessons-of-quran.blogsky.com, ,جواب سوال های درسهایی از قران ,جواب سوالات قرائتی ,سوالات درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,مسابقه درسهایی از قرآن ,درسهای از قران ,جواب سوالات درس هایی از قران ,سوالات درسهایی از قرآن ,درسهایی از قرآن ,درسهایی از قرآن قرائتی ,پاسخ سوالات درس هایی از قران ,درس هایی ازقرآن ,پاسخ درس هایی از قرآن ,پاسخ سوالات درس هایی از قرآن ,جواب سوالات درس هایی از قرآن ,درسهایی از قران ,جواب درسهایی ازقران ,پاسخ سوالات مسابقه درسهایی از قرآن ,جواب درس هایی ازقران ,درس هایی از قران ,درس های از قران ,جواب مسابقه درسهایی از قران ,پاسخ سوالات قرائتی ,سوالات قرائتی ,جواب سوال های درس هایی از قران ,جواب درسهایی از قران قرائتی ,سوالات درسهایی از قران ,جواب درسهایی از قرآن ,جواب سوالات مسابقه درسهایی از قرآن ,جواب سوالات درسهایی از قرآن ,سوالات درس هایی از قران ,پاسخ درسهایی از قرآن ,جواب درسهای از قران ,پاسخ سوالات درس هایی ازقران ,درسهایی از قرآن آقای قرائتی ,مسابقه درسهایی از قران ,www.dgh.blogsky.com ,
آثار و برکات وقف در جامعه
تاریخ پخش: 18/09/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحثی در جلسه گذشته در مورد وقف داشتیم. وقف برای اداره اوقاف نیست. خیلی از جاها که درس میخوانیم، مدرسهها، بیمارستانها، خوابگاهها، حسینیهها، مسجدها، خیلی مزرعهها وقف است که بدنه ما با وقف سرکار داریم. یا وقف را دزدیدن، یعنی ملک وقف را سندش را جابهجا میکنند. بعضیها به اموال وقفی خیانت میکنند و حرفهایم تمام نشد. حرفهای خوبی است که من میخواهم صحبت کنم. هرکس هم هرچه دارد میتواند وقف کند، انسان میتواند یادداشتهایش را وقف کند. حاج شیخ عباس قمی مفاتیح را نوشت و حق التألیف هم نگرفت. گفت: این مفاتیح و لذا خدا چنان او را رشد داد که در هر خانهای اول قرآن است، کنار آن مفاتیح است. برای اینکه نگفت: حق طبع محفوظ است. بر پدر و مادر کسی که چاپ کند لعنت! ما خودمان را میتوانیم وقف کنیم. یک زن میبیند شوهرش گرفتار است. سر پست است، پزشک است، عمل جراحی دارد. پلیس است، لب مرز است. این نباید بگوید: چه زندگی است. من شوهرم را وقف کردم. بالاخره کسی خواسته باشد به جامعه خدمت کند باید از خودش و زن و بچهاش کم کند تا بتواند به جامعه خدمتی بکند. خواسته باشی هرچه دارد یک زندگی خوبی داشته باشد، آنوقت نمیتواند به جامعه خدمت کند. من که میخوابم یک کسی هم باید لب مرز روی پا بایستد. اگر او روی پایش ایستاد، من میتوانم بخوابم. اگر او هم گفت، سال تحویل است، هرکسی دلش میخواهد سفره هفت سین کنار همسرش باشد، ولی جادهها در ایام عید شلوغ است، شوهرش پلیس است. پزشک است.
1- بهرهگیری از عمر در راه خدمت به مردم
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مرفّهین مؤمن و دردمند
تاریخ پخش: 27/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این بعدد ما احاط به علمه، چیز خوبی است. حالا شما عربی نمیتوانی بگویی فارسی بگو. هر وقت میگویی: الحمد لله، بگو خدایا به اندازهی علمت الحمدلله! علم خدا چیست؟ به گلبولها، به سلولها، به اتمها، به ذرات، به شنها، به قطرات باران، به برگ درختان، علم خدا به همه چیز هست. وقتی گفتی الحمد لله رب العالمین، بعدد ما احاط به علمه! این الحمد لله میلیار میلیارد میشود. ولی اگر همینطور اگر بگویی الحمدلله یک الحمد لله است. الحمد لله رب العالمین، بعدد علمش! حالا چون این بحث دو سه روز به اربعین پخش میشود، و اربعین هم بهترین وقت زیارت امام حسین(ع) است، یا بهترین وقت است، یا بعد از شب عرفه بهترین وقت است. به هر حال از وقتهای بسیار خوب برای زیارت است. زیارت امام حسین(ع) هم کربلا ندارد، کربلا ثوابش بیشتر است، ولی حالا ما که کربلا نیستیم، همین الان یک سلام میدهیم، میشود زیارت امام حسین(ع)! در آستانه اربعین پخش میشود، شما هم از پای تلویزیون یک سلامی بدهید. چطوری؟ اینطوری! «السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیک و رحمة الله و برکاته» یک سلام یک زیارت است. خدایا تمام کسانی که در طول تاریخ برای امام حسین(ع)، پیغمبر و اهل بیتش به نوعی خدمت کردند، در قالب عزاداری، یا در قالب چراغانی، در قالب اطعام، یا در قالب تبلیغ، هر کس هر طوری به اسلام و قرآن و اهل بیت خدمت کرده است، همه را با امام حسین(ع) محشور بفرما، نسل ما را تا آخر تاریخ بهترین شیعیان امیرالمؤمنین(ع) قرار بده. خوب این برای شب اربعین!
اما بحث ما... در جلسه قبل بحث من این بود که افرادی که وضع مالیشان خوب است دو قسم هستند. باغیرت و بیغیرت! مرفهین بادرد، و مرفهین بیدرد! حالا کاشان ما اینطور است، نمیدانم شهرهای دیگر به چه صورت است. حالا ما هم پنجاه سال پیش کاشان بودیم و یاد گرفتهایم، به کسی کاشیها میخواستند حرف زشت بزنند، میگفتند: ای بیدرد! اینجا هم میگویند؟ حالا هر کس هر طوری میگوید، کاشان ما اینطوری میگویند. ای بی درد! بیدرد یعنی بیتفاوت! بیدرد یعنی بیغیرت! انسان باید غیرت داشته باشد. من راجع به مرفهین باغیرت و مرفهین بادرد، صحبت میکنم.
1- اولین آیهای که نوشتهام این است. بحث ما حدود چهل و پنجاه آیهی قرآن است. خیلی هم لذت میبرم. سر سفرهی قرآن مینشینم و یک بحثی را درمیآورم و میگویم بدون اینکه هیچ کتاب دیگری را بخوانم. البته روایات را هم میخوانم. قرآن و روایات. بحثهای من از لابلای روزنامهها و مقالهها و تحلیلهای سیاسی و اینها نیست. چون آنها آفت دارد، معلوم نیست که راست است یا دروغ؟ ولی قرآن قطعاً راست است، روایات معتبر قطعاً راست است. یک سی چهل آیه را ده بیست موردش را در آن جلسه گفتم و ده بیست موردش را در این جلسه میخوانم، هر یک دقیقهای شاید یک آیه بخوانم.
1- تاجران مؤمن و متعهد، مورد ستایش قرآن
آیهی اول! قرآن یک آیه دارد میفرماید: «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ» (نور/37) میگوید یک مشت آدمهایی هستند، پولدار هستند اما آدمهای خوبی هستند، چرا؟ تا اذان گفتند پول را کنار میگذارند. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ» نه تجارت و نه بیع اینها را از خدا غافل نمیکند. من سراغ دارم آدمهایی را که تاجر شدند، و چهل سال وقت اذان مغازه را میبستند. رزق ما به زرنگی نیست. به اینکه نماز را عقب بیاندازیم نیست. شما نماز اول وقتت را برو بخوان، اگر رزقت باشد عصری یک کسی میآید و جنس را میخرد. اما اگر نماز خدا را به عشق مشتری کنار انداختی، ممکن است آن مشتری سر ظهر یک سودی به شما برساند، اما عصر چهار تا مشتری در مغازه میآید، علافت میکنند، جنس هم نمیخرند. ظهر برای مشتری خدا را کنار زدی، عصر هم خدا مشتری را از مغازه شما کنار میزند، میگوید: از این نخر و برو آنجا! برو آخر بازار و آخر خیابان! میگوید: حالا برویم و برگردیم. «رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ» اینها مرفهان با درد هستند.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید
مرفّهین بیدرد و بیتفاوت
تاریخ پخش: 20/08/95
بسم الله الرحمن الرحیم
«الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی»
بحث ما در این جلسه بحث مرفهین بیدرد است. مرفه یعنی خوش، آدمهایی که خوش میگذرانند، بعضیهایشان غیور و دردمند هستند. به فکر دیگران هم هستند. بعضیها بیخیال بیخیال هستند. سی، چهل آیه من در مورد مرفهین با درد و بیدرد پیدا کردم.
اما مرفهین بیدرد، میگوید: ما خوش باشیم گور پدر همه. مغازهاش را تمیز میکند. آب پنیر را پای درخت میریزد. بابا آب نمک درخت را خشک میکند. باسمه تعالی! به درک. دکان من تمیز شود. درختها خشک شود. برفهای خانه ما بیرون برود، باقی در کوچه یخ زده و افتاده، باسمه تعالی به درک. بیخیال، بیغیرت، آیات زیادی داریم. یکی در سورهی «نون و القلم» است. برای من پیدا کنید. جزء 29 است.
1- طرد نیازمندان، عامل از دست دادن نعمت
در سورهی نون والقلم یک قصهای را نقل میکند. ماجرا به این صورت است. پدری باغی دارد به فقرا از این میوهها میدهد. این پدر میمیرد، بچههایش میگویند: ما نمیدهیم. الآن بابا که نیست. ارث ما است. ما نمیدهیم. میگویند: فقرا به این باغ چشم دارند. میگوید: سحر بخوابید، صبح زود تاریک و روشن برویم میوهها را انبار کنیم، تا فقرا بیدار شوند، تمام شده است. میخوابند سحر بلند میشوند، میگویند: بلند شوید. بلند شوید. اگر میخواهید فقیرها نفهمند الآن وقتش است. در دل شب بلند میشوند، میروند میبینند باغشان یک تخته خاکستر شده است. در این چند برادری که وارث بودند، یکی از برادرها میگفت: پدر کمک میکرده، ما هم کمک کنیم. این در اقلیت قرار میگیرد و کسی به حرفش گوش نمیدهد. ولی باقیها بیشتر بودند. میگوید: اینها باغ داشتند اما میگویند: فقرا به درک.
بسم الله الرحمن الرحیم. قرآن میفرماید: «إِنَّا بَلَوْناهُمْ کَما بَلَوْنا أَصْحابَ الْجَنَّة» (قلم/17) ما امتحان میکنیم، همینطور که بچههای آن باغ را امتحان کردیم. بچههای باغ چه کسی هستند؟ میگوید: «أَقْسَمُوا لَیَصْرِمُنَّها مُصْبِحِین» صبح زود میوهها را صندوق کنند. «وَ لا یَسْتَثْنُونَ» به هیچکس ندهند یا انشاءالله نگویند. خدا میگوید: حالا که خوابیدید سحر بلند شوید و میوهها را در صندوق کنید، «فَطافَ عَلَیْها طائِفٌ مِنْ رَبِّکَ وَ هُمْ نائِمُونَ» همینطور که خوابیده بودند یک باد وزید و باغشان یک تخته خاکستر شد. بلند شدند و همدیگر را صدا زدند و دیدند باغشان سوخته است. این یک نمونه از آدمهایی که میگویند: من خوش باشم. فقرا هم گرسنه شدند، باشند. این یک مورد.
2- قرآن یک قصهای نقل میکند، میگوید: یک کسی یک باغی داشت، آمد این باغ و تشکیلات را دید و گفت: این باغ از بین نمیرود. «وَ ما أَظُنُ السَّاعَةَ قائِمَة» (فصلت/50) اصلاً قیامتی نیست. فکر نمیکنم قیامتی هم باشد. «وَ لَئِنْ رُجِعْتُ إِلى رَبِّی» اگر بر فرض هم قیامتی بود، من همینطور که اینجا خوش هستم، آنجا هم خوش هستم. «لَأَجِدَنَّ خَیْراً مِنْها مُنْقَلَباً» (کهف/36) این هم باغش یک تخته خاکستر شد.
برای دیدن ادامه مطلب اینجا را کلیک کنید